عمامه پرانی که این روزها به عنوان رفتاری غیر مدنی و ناپسند مشاهده شده و برخاسته از حکمِ به ظاهر کردن، درباره اشخاص است و اتفاقا اغلب روحانیون ناپیوسته به قدرت یا حتی منتقد که بدون خَدَم و حَشَم و مانند بقیه مردم هستند، قربانی آن شدهاند، چرا و چگونه شکل گرفت؟
بدون شک عمدهترین دلیل آن مساوی شناختن روحانیت با قدرت است و ظلمها را از چشم آنها دیدن. این وقایع از سالها پیش قابل پیشبینی بود.
در همه سالهای گذشته نکته مهمی از رخدادهای اواخر دهه ۶۰ از چشم همگان افتاده و در ریشهیابی و تحلیل ماجرای برکناری آیتالله منتظری نادیده گرفته شده است.
پیش از ماجرای استعفای فقیه عالیقدر حضرت آیتالله العظمی منتظری قدّس سرّه الشّریف، نامهای از سوی ایشان به امام خمینی (رحمةالله علیه) نوشته شد که با زبانهای دیگری در سخنرانیها و اظهارنظرهای عمومیشان مطرح میگردید. همان زمان که از نوشتن این نامه مطلع شدیم گمانهزنیهای مان این بود که با توجه به بیماری و کهولت سن امام راحل، کسانی که رشته کارها را در دست دارند با دیدن این نامه و نظرات آیتالله العظمی منتظری، نسبت به بقای قدرت خود در آینده نگران خواهند شد. ترس آنان از اینکه از قدرت کنار گذاشته خواهند شد، برای برکناری وی، با یکدیگر همراهشان کرد.
نامه درباره این بود که چرا روحانیون باید پستهای کلیدی داشته باشند؟ همین نکته، پروژه برکناری را تسریع کرد و تا امروز کسی به تأثیر این نامه در کل آن اتفاقات نپرداخته است.
در نامه مورخ۲۰ آذر ۱۳۶۷ به رهبرکبیر انقلاب اسلامی، آمده است:
«متاسفانه تب ضدّ آخوندی در جامعه رو به افزایش است… این موضوع را من از دو سه سال پیش احساس می کردم و خدمت حضرتعالی هم عرض کردم ولی امروز گمان نمیکنم کسی منکر آن باشد و فعلا در مقام بیان علل و عوامل آن نیستم فقط خواستم به عرض برسانم که خودتان به هر نحو صلاح میدانید چاره ای بیندیشید و تا دیر نشده آبروی روحانیت را قبل از سقوط کامل حفظ کنید. به نظر می رسد در این موضوع دو چیز نقش اساسی دارد: یکی دادن پستهای دولتی و چشمگیر به روحانیین از قبیل ریاستجمهوری و وزارت و وکالت مجلس و امثال آنها که قهراً تمام عوارض منفی خود را متوجه روحانیت کرده است، در صورتی که ضرورت ندارد پستهای حساس و چشمگیر اجرایی و یا پستهایی که با زدن و بستن و کشتن ملازم است به دست روحانیین باشد، مگر به مقدار ضرورت مثل امر قضاء. به نظر می رسد اگر حضرتعالی دستور دهید حتی الامکان روحانیون از پست و مقام و قدرت دور شوند و کارها را به دست افراد مسلمان انقلابی متخصص بدهند و روحانیون نظارت دقیق بر کارها داشته باشند و احیاناً اعتراض هم بکنند مطمئنا مقدار زیادی از حساسیت مردم کم می شود و روحانیت مجدداً معزز و ملجا مردم خواهد شد، و قهراً روحانیون تا حدودی از فساد که معمولاً از قدرت ناشی می شود محفوظ می مانند. مسئله دوم هم درباره شیوه مناسب برای برخورد با عناصر ناسالم و یا فاسد روحانیون است.»
(خاطرات، جلد دوم ص۱۳۳۱و۱۳۳۰ پیوست شماره ۱۹۰)
البته فقیه عالیقدر پیش از آن هم تذکراتی کلی در این زمینه داده بودند، اما هیچکدام از این تذکرات به اهمیت آن نامه درباره اینکه روحانیون از پستهای کلیدی کنار بروند، نبود. اگر آن روز آیت الله العظمی منتظری از پیدایش تب ضدآخوندی در جامعه و لزوم دور شدن آنها از پستهای کلیدی سخن گفت و هشدار داد ولی نشنیدند و به او تهمتها بسته و جسارت ها نمودند، امروز ثمره آن نشنیدنها را مشاهده میکنیم. روحانیت جایگاهی پیدا کرده است که آیتالله العظمی جوادی آملی می گوید: مردم ما را به دریا میریزند و اقای موحدی کرمانی میگوید آخوندکُشی شروع شده است!
منبع: کانال تلگرامی عمادالدین باقی (با اندکی دخل و تصرف)
تو در نماز عشق چه خواندی؟