
هنگامی که شاه بعد از ترور نافرجام خود در پانزدهم بهمن ماه ۱۳۲۸ بهانه لازم برای اعمال دخالت بیشتر و افزایش اختیارات خود را یافت و قصد داشت با تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر اصل 49 قانون اساسی ابزار قانونی لازم برای انحلال مجلسین را داشته باشد، احمد قوام السّلطنه (۱۲۵۲- ۱۳۳۴) در بیست و ششم اسفند ۱۳۲۸ طی نامهای به محمد رضا پهلوی، موارد متعددی را متذکر شد که گزیده هایی از آن را در زیر با هم مرور میکنیم (شاه هرگز به اینگونه نصیحت ها اعتنا نکرد):
* متأسفم که در طی عرایض مکرر چه بالواسطه و چه بلاواسطه نتوانستم توجه اعلیحضرت را به طرف خود معطوف نمایم تا بتوانم حقایقی را در خیر مملکت و صلاح شخص اعلیحضرت به عرض برسانم.
* در زمانی که سلاطین استبداد و حکومت مطلقه مملکت را تحت استیلای قادرانه خود داشتند و هیچ گونه حقی برای مردم نمیشناختند و خود را بالوراثه دارای هر نوع حقی میدانستند، بالاخره حق خداداد مردم را طبق این قانون اساسی تصدیق نموده، خود را نماینده ملت ایران و سلطنت را ودیعهای از طرف ملت برای خود تشخیص دادند.
* اعلیحضرت همایونی که حفظ و صیانت قانون اساسی را بر عهده گرفته و سوگند یاد فرمودهاند، چگونه امر میفرمایند این وثیقه محکم را که در دست مردم ایران است از ریشه و بنیان برهم زنند ... و توجه نفرمایند که وقوع چنین فکری در حکم تعطیل قوانین و محو و الغای مشروطیت است و بالفرض اگر امروز به سلامت بگذرد و معدودی برای خوشامد اعلیحضرت یا در نتیجه تهدید و تطمیع در پیشرفت آن موافقت نمایند وای بر حال امروز و آتیه آنها که سکوت و موافقت کرده، اعلیحضرت را به مخاطرات عظیم آن متوجه ننمودهاند.
* این تصمیم از هر جهت مضر و خطرناک و بر خلاف مصالح عالیه کشور است و اشکالات بسیار و عواقب ناگواری را نه فقط برای شخص اول مملکت ایجاد خواهد کرد و از نظر سیاست بین المللی نیز برای کشوری ضعیف مانند ایران، در حکم سمی مهلک است و به همین نظر بوده است که در قانون اساسی ایران طبق اصل۴۴، شخص پادشاه را از مسئولیت مبرا دانستهاند و در نتیجه همین عدم مسئولیت است که تمام مواردی که مربوط به فرماندهی کل قوا و عزل و نصب وزرا و سفرا و اعلام صلح و جنگ و صحه و امضای فرامین و آن چه از این قبیل هست، عموما دارای جنبه تشریفاتی می گردد… چه اگر شخص پادشاه مداخله در امور مملکت فرماید، طبعا مورد مسئولیت واقع میشود و طرف بغض و عناد عامه واقع میگردد.
* ... با توضیحات معروضه استدعا دارد به گفتههای مغرضین و متملقین توجه نشود و از چنین تصمیم خطرناک تا زود است انصراف فوری حاصل فرمایند … در صورتیکه به عرایض صادقانه فدوی ترتیب اثر ندهند و باز مجد و مصر بر چنین اقدام باشند، دیری نخواهد گذشت که ملاحظه خواهند فرمود این عمل موقتی و زودگذر، و نتایج آن بسیار وخیم و بیشبهه به خشم و غضب ملی و مقاومت شدید عامه منتهی خواهد گردید. و آن روز است که سر نیزه و حبس و زجر مدافعین حقوق ملت علاج پریشانیها و پشیمانیها را نخواهند نمود.
متن کامل این نامه را از شماره اول مجلۀ امید ایران (8 بهمن 1357) ملاحظه می نمایید:


تو در نماز عشق چه خواندی؟